ایران در انتظار باران
تهران روز به روز آلوده تر و زمین ها روز به روز خشکتر .
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند اما از این به بعد باید با سهمیه یارانه نونت نانی به کف آری و بخوری
خدایا تو قانونات رو عوض نکن.واسه این ملک بارون بفرست.
تهران روز به روز آلوده تر و زمین ها روز به روز خشکتر .
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند اما از این به بعد باید با سهمیه یارانه نونت نانی به کف آری و بخوری
خدایا تو قانونات رو عوض نکن.واسه این ملک بارون بفرست.
در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میگذارند وبه 10 بچه میگویند هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره " گرگه" باید سر بذاره وادامه بازی.
در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن وبه 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین.لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن وهمدیگر رو طوری بغل میکنن که كل تيم 10 نفره روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه
الان چند روزیه که اتاق ما دوقسمت شده و بخش نرم افزار از بقیه بخش های رایانه ای جدا شده. قراره چند تا نیروی جدید برای من خریداری بشه. ولی یک اتقاف خیلی جالب در مورد یکی از همکاران من رخ داده. این همکار ما خودش رو آقای رفاقت و مردانگی می دونه و همه عالم و آدم رو به بی معرفتی و نالوتی گری متهم می کنه. ولی خود این آقا از وقتی رفته اتاق جدید و پست سرپرستی رو بهش دادن دیگه به ماها سلام نمی کنه. به همه سلام می کنه و لی نمیاد توی اتاق قبلی که دو متر باهاش فاصله داره و به ۴ تا از همکاراش سلام بده. آقا منتظر می مونه تو اتاقش تا ماها بریم دست بوسی.
من هم چون از این تیپ آدم ها خیلی بدم میاد عین خودش نمیرم بهش سلام کنم. حالا سنش زیاد هست که هست ولی اگه سلام نمی ده به همه نده. نه اینکه گروهبندی کنه. آقا فکر می کنه از دماغ فیل افتاده.
البته تقصیر خودم هم هست. من بودم که بهش گفتم جلوی واحدهای دیگه کم نیاره و مثل مدیرها رفتار کنه ولی ظاهرا موضوع رو چپه گرفته. یهنی به جای واحد های دیگه، واحد خودمون رو گرفته.
در هر حال امروز اومد توی اتاق ما کاری داشت. من هم روم رو کردم به سیستمم و شروع کردم به تایپ. هرچی حرف می زد زیاد محلش نمی دادم. شوخی مزخرفی کرد و من هم رسما رفتم توی شاخش. آخرش حالیش شد که بهش محل نمی دم گذاشت رفت.اگه ادامه بده حتما دعوامون میشه.
اینجاست که می گن ادب مرد به ز دولت اوست
تو این بی سلیقگی ها در انتخاب دیوار نوشته ها و متن اکثراْ مذهبی اونهاُ چند وقته که یه جمله قشنگ سر یه پیچ میبینم که هیچ وقت یاد نگرفتم کجاست، اما جمله اش قشنگه:
"تو خود آن تغییری باش که دوست داری در دنیا ببینی."
راستی در ادامه پست قبلی:
الان اخبار داره میگه که :
احمدی نژاد در ساری : با اجرای قانون هدفمندی یارانه ها هیچ فقیری دیگر در ایران نخواهیم داشت.
وزیر اقتصاد : به زودی قیمت گندم، آرد و نان افزایش خواهد یافت ، البته به شرطها و شروطها :
منطقه به منطقه ، از جاهای بالا آسه آُه شروع میکنیم که کسی شاخمون نزنه + کیفیت افزایش خواهد یافت.
سیاست امروز دنیا افزایش کیفیت در مقابل کاهش قیمته ،خوش به حالمون . دنیا یه طرف ما هم یه طرف.
پ.ن : دروغ چرا...تا قبر آ ، آ، آ . ما و خیلی ها که میشناسیم از همین حالا داریم میترسیم از کلمه زشت و ناراحت کننده فقر. همه چیز که ترسناک به نظر میرسه.
آخی! الهی! الان همه اونهایی که با کلی ذوق و شوق سهام گرفتن یا ثبت نام کردن دارن می سوزن. ولی عیب نداره. تو ۵ سال گذشته ا این سوزش ها زیاد بوده و به راحتی سر مردم رو شیره مالیدن. حالا هی برین بیرون و ...
خدا آخر عاقبت این یارانه ها رو به خیر کنه. امیدوارم گندش در نیاد
به نظرم اون یه سیم که بین دو تا بیت مغزم کشیده شده یه وقتایی اتصالی میکنه و
اخیراً داره نیم سوز میشه.
نمیشه باید یه فکری کنم
دیرزمانی است که موقع تایپ کردن با لپ تاپ
همیشه فاصله رو زودتر میزنم
همیشه حرف آخر کلمه به اول کلمه بعدی میچسبد
و در انتها کلی به خودم فحش میدهم که چرا سیم کشی ها را درست نکرده ام
میشود مث لاین(مثل این)
آه خدای من
آه که چقدر خنگ شده ام
و دیگر هیچ
حالا ما تو این هیری ویری ماشین می خوایم باید چیکار کنیم؟
چه خبر؟
با چنان هيجاني ازت مي پرسن چه خبر كه خودت هم فكر مي كني تو پسرخاله شوني و الان يك عالمه حرفهاي جديد براشون داري و وقتي مي گي سلامتي كلي جا مي خورن
....
اين حرفها رو ول كن بابا .... خودت خوبي؟ چه خبر؟
وقتي مي خوان موضوع بحث رو عوض كنن مي پرسن چه خبر؟ ولي تو هنوز گيج موضوع قبلي
....
چه خبر؟
اينقدر مهربانانه و عميقانه مي پرسن كه روت نمي شه حداقل درباره يكي دو تا موضوع حرف نزني ... معمولا مامانها وقتي ميبينن پتال شدي اينجوري ازت مي پرسن تا مجبورت كنن حرف بزني
....
چه خبرا؟
وقتي مي خوان حرفي براي گفتن داشته باشن معمولا آدمهاي غريبه مي پرسن و معمولا بايد درباره آب و هوا وآلودگي و يارانه ها ... حرف بزني
....
چه خبر؟
شايد از سر عادت و يا براي جمع و جور كردن فكر خودشون و شروع يك مطلب ناجالب! اين معمولا سئوال رييسهاست و جوابش هم در تصميم گيري اونها خيلي اثر داره ... بهترينش اينه كه با لبخند اعلام رضايت كني و طي حرفهاي بعدي نارضايتيهات رو يكي يكي و نه يكجا اعلام كني
....
كاربردهاي ديگه اي هم داره كه الان يادم نمياد ...
:)
پي نبشت: ميگن غدير، عيد سيدهاست
پي نبشتٍ پي نبشت : مامان من سيده و هر سال به من و برادرم عيدي مي ده و ما بايد بريم ديدن سيدهاي بزرگتر فاميل .... ولي من فقط عيدي رو دوست دارم و الصن دلم عيد ديدني نمي خواد ...
کلا این موضوع هم داره توی ایرانی ها باب میشه که تا نگویند چیزکی مردم نگویند چیزها.
نمونه دیگه الودگی آب تهرون بود. تا قبل از اعلام این موضوع همه داشتن زندگی می کردن. ولی تا اعلام شد مرگ و میر تو تهرون افزایش پیدا کرد. یا مورد خنده دار دیگه امواج پارازیت بود که هنوز شروع به ارسال نکرده بودن نوزادان عجیب متولد شدن تا مسن ها مردن و جوون ها افسرده شدن و تومور مغزی زیاد شد.
یکی نیست به این جماعت ... بگه که آخه تفکر و تعقل هم بد چیزی نیست. شماها که به حرف های مسوولان اعتماد ندارین چرا تا یه شایعه از طرف خود این آقایون میشه باور می کنین. یا نکنه شماها هم همه منتظر نذورات اسمانی مثه تهطیلی و این حرف ها هستین
خلاصه این که امیدوارم همه سلامت باشن و از همه مهمتر این که سلامت فکری و روحی داشته باشن