ایران در انتظار باران

انگار هفت سال خشکسالی در پیشه و بارون با این مملکت دلسوخته حسابی قهر کرده. نه شمال ، نه جنوب و نه هیچ جا.بارون که هیچ تازه اتیش هم به پا میشه. ابرهایی که میان و میرن اما قطره هایی که دلشون نمیخواد بیان پایین تا شاید اونا بتونن یه ذره از این آلودگی ها و زشتی ها رو پاک کنن.

تهران روز به روز آلوده تر و زمین ها روز به روز خشکتر .

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند         اما از این به بعد باید با سهمیه یارانه نونت نانی به کف آری و بخوری

خدایا تو قانونات رو عوض نکن.واسه این ملک بارون بفرست.

 

تفاوت

در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میگذارند وبه 10 بچه میگویند هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره " گرگه" باید سر بذاره وادامه بازی.

در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن وبه 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین.لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن وهمدیگر رو طوری بغل میکنن که  كل تيم  10 نفره  روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه

ادب مرد به ز دولت اوست

رفاقت کیلویی چند است؟ ادب و شرافت کیلویی چند است؟ مردانگی کیلویی چند است؟
اینها همه الفاضی است که در مورد آدم ها متکبر و بی معرفت گفته می شود.


الان چند روزیه که اتاق ما دوقسمت شده و بخش نرم افزار از بقیه بخش های رایانه ای جدا شده. قراره چند تا نیروی جدید برای من خریداری بشه. ولی یک اتقاف خیلی جالب در مورد یکی از همکاران من رخ داده. این همکار ما خودش رو آقای رفاقت و مردانگی می دونه و همه عالم و آدم رو به بی معرفتی و نالوتی گری متهم می کنه. ولی خود این آقا از وقتی رفته اتاق جدید و پست سرپرستی رو بهش دادن دیگه به  ماها سلام نمی کنه. به همه سلام می کنه و لی نمیاد توی اتاق قبلی که دو متر باهاش فاصله داره و به ۴ تا از همکاراش سلام بده. آقا منتظر می مونه تو اتاقش تا ماها بریم دست بوسی.
من هم چون از این تیپ آدم ها خیلی بدم میاد عین خودش نمیرم بهش سلام کنم. حالا سنش زیاد هست که هست ولی اگه سلام نمی ده به همه نده. نه اینکه گروهبندی کنه. آقا فکر می کنه از دماغ فیل افتاده.
البته تقصیر خودم هم هست. من بودم که بهش گفتم جلوی واحدهای دیگه کم نیاره و مثل مدیرها رفتار کنه ولی ظاهرا موضوع رو چپه گرفته. یهنی به جای واحد های دیگه، واحد خودمون رو گرفته.

در هر حال امروز اومد توی اتاق ما کاری داشت. من هم روم رو کردم به سیستمم و شروع کردم به تایپ. هرچی حرف می زد زیاد محلش نمی دادم. شوخی مزخرفی کرد و من هم رسما رفتم توی شاخش. آخرش حالیش شد که بهش محل نمی دم گذاشت رفت.اگه ادامه بده حتما دعوامون میشه.

اینجاست که می گن ادب مرد به ز دولت اوست

شعارزدگی

رو در و دیوار این شهر اینقد شعار به خوردت میدن که شعار زده میشی. به زور انگاری میخوان هدایت کنن به راه مستقیم خودشون. یه وقتایی هم چیزایی می نویسن که از تعجب میخوای شاخ دربیاری.

تو این بی سلیقگی ها در انتخاب دیوار نوشته ها و متن اکثراْ مذهبی اونهاُ چند وقته که یه جمله قشنگ سر یه پیچ میبینم که هیچ وقت یاد نگرفتم کجاست، اما جمله اش قشنگه:

"تو خود آن تغییری باش که دوست داری در دنیا ببینی."

راستی در ادامه پست قبلی:

الان اخبار داره میگه که :

احمدی نژاد در ساری : با اجرای قانون هدفمندی یارانه ها هیچ فقیری دیگر در ایران نخواهیم داشت.

وزیر اقتصاد : به زودی قیمت گندم، آرد و نان افزایش خواهد یافت ، البته به شرطها و شروطها :

 منطقه به منطقه ، از جاهای بالا آسه آُه شروع میکنیم که کسی شاخمون نزنه + کیفیت افزایش خواهد یافت.

سیاست امروز دنیا افزایش کیفیت در مقابل کاهش قیمته  ،خوش به حالمون . دنیا یه طرف ما هم یه طرف.

پ.ن : دروغ چرا...تا قبر آ ، آ، آ . ما و خیلی ها که میشناسیم از همین حالا داریم میترسیم از کلمه زشت و ناراحت کننده فقر. همه چیز که ترسناک به نظر میرسه.

سهام عدالت

همه ماها پنج سال گذشته رو یادمون میاد. تو این پنج سال همه جا بوق و کرنا کردن که داریم به همه سهام عدالت می دیم! همه هم خوشحال رفتن و اسم نویسی کردن که نکنه ییهو از دست بدن.
توی روزنامه ۳ آذر همشهری یه مطلب خیلی باحال چاپ شده. توش نوشته که مجلس تصویب کرده اول دولت باید قرض های این سهام ها رو از منبع سود این سهام بده. یهنی چی؟ یهنی اینکه قرار بود به هر نفر سالی ۵۰ هزار تومن بدن. حالا این مقدار رو دولت بر می داره در عوض اون یک میلیون تومن سهام. هر وقت کل سهام رو از مردم گرفت، اونوقت تازه سودش رو بهشون می ده.

آخی! الهی! الان همه اونهایی که با کلی ذوق و شوق سهام گرفتن یا ثبت نام کردن دارن می سوزن. ولی عیب نداره. تو ۵ سال گذشته ا این سوزش ها زیاد بوده و به راحتی سر مردم رو شیره مالیدن. حالا هی برین بیرون و ...

خدا آخر عاقبت این یارانه ها رو به خیر کنه. امیدوارم گندش در نیاد

روزهای یکه مغز مقاط یکرده است

یه جای کار ایراد داره،

به نظرم اون یه سیم که بین دو تا بیت مغزم کشیده شده یه وقتایی اتصالی میکنه و

 اخیراً داره نیم سوز میشه.

نمیشه باید یه فکری کنم

 دیرزمانی است که موقع تایپ کردن با لپ تاپ

همیشه فاصله رو زودتر میزنم

همیشه حرف آخر کلمه به اول کلمه بعدی میچسبد

و در انتها کلی به خودم فحش میدهم که چرا سیم کشی ها را درست نکرده ام

میشود مث لاین(مثل این)

آه خدای من

آه که چقدر خنگ شده ام

و دیگر هیچ

گل بود به سبزه نیز علف در اومد

خیلی اوضاع خوب بود بهتر هم شده. یه روز میگن طرح ترافیک یا زوج و نه فرد یکی شده. حالا امروز میگن کل تهران ناحیه زوج و نه فرد هست. احتمالا فردا میگن تردد کلیه وسایل خصوصی ممنوع هست و فقط ماشین های حمل جنازه می تونن تردد کنن. پس فردا هم نماز جمعه رو یه هفته درمیون اعلام می کنن تا ملائک زیاد رفت و آمد نکنن.

 

حالا ما تو این هیری ویری ماشین می خوایم باید چیکار کنیم؟

چه خبر؟

سلام، خوبي؟ خوشي؟ سلامتي؟

چه خبر؟

با چنان هيجاني ازت مي پرسن چه خبر كه خودت هم فكر مي كني تو پسرخاله شوني و الان يك عالمه حرفهاي جديد براشون داري و وقتي مي گي سلامتي كلي جا مي خورن

....

اين حرفها رو ول كن بابا .... خودت خوبي؟ چه خبر؟

وقتي مي خوان موضوع بحث رو عوض كنن مي پرسن چه خبر؟ ولي تو هنوز گيج موضوع قبلي

....

چه خبر؟

اينقدر مهربانانه و عميقانه مي پرسن كه روت نمي شه حداقل درباره يكي دو تا موضوع حرف نزني ... معمولا مامانها وقتي ميبينن پتال شدي اينجوري ازت مي پرسن تا مجبورت كنن حرف بزني

....

چه خبرا؟

وقتي مي خوان حرفي براي گفتن داشته باشن معمولا آدمهاي غريبه مي پرسن و معمولا بايد درباره آب و هوا وآلودگي و يارانه ها ... حرف بزني

....

چه خبر؟

شايد از سر عادت و يا براي جمع و جور كردن فكر خودشون و شروع يك مطلب ناجالب!  اين معمولا سئوال رييسهاست و جوابش هم در تصميم گيري اونها خيلي اثر داره ... بهترينش اينه كه با لبخند اعلام رضايت كني و طي حرفهاي بعدي نارضايتيهات رو يكي يكي و نه يكجا اعلام كني

....

كاربردهاي ديگه اي هم داره كه الان يادم نمياد ...


بازهم عيد

عيد غدير مبارك

:)


پي نبشت:  ميگن غدير، عيد سيدهاست

پي نبشتٍ پي نبشت :  مامان من سيده و هر سال به من و برادرم عيدي مي ده و ما بايد بريم ديدن سيدهاي بزرگتر فاميل .... ولي من فقط عيدي رو دوست دارم و الصن دلم عيد ديدني نمي خواد ...

آلودگی هوا

دیروز، امروز رو به دلیل آلودگی هوا تهطیل اعلام کردن ولی ماکه هیچ آلودگی هوایی نمی بینیم. امروز صبح که هوا خیلی تیمیز بود. پارسال که هوا آلوده شده بود گذاشتن نصف پیرمرد ها و پیرزن ها بمیرن و بهدش تهطیلی اعلام کردن. حالا...
دیروز تو تاکسی بودم و داشتم می رفتم خونه پدربزرگم. توی راه راننده از الکی تهطیل شدن تهران گفت و گفت که هوا آلوده نیست. ییهو یکی از خانم های توی ماشین سرع گفت " وای نگو آقا! من نفسم داره میگیره". تا قبل سوار شدن داشت مثه شیر می خندید و حال می کرد ولی تا حرف از آلودگی شد نفسش گرفت.
توی کورس بعدی که سوار شدم باز یه خانومه ای داشت با رفیقش صحبت می کرد و حسابی عشوه میومد. اون هم ییهو توی حرفاش گفت "آره بابا. من سینم گرفته. هوا خیلی خراب شده. البته من حساسیت دارم". پس یهنی این خانوم هم مشکلی با هوا نداشت. مشکل با خودش داشت.

کلا این موضوع هم  داره توی ایرانی ها باب میشه که تا نگویند چیزکی مردم نگویند چیزها.
نمونه دیگه الودگی آب تهرون بود. تا قبل از اعلام این موضوع همه داشتن زندگی می کردن. ولی تا اعلام شد مرگ و میر تو تهرون افزایش پیدا کرد. یا مورد خنده دار دیگه امواج پارازیت بود که هنوز شروع به ارسال نکرده بودن نوزادان عجیب متولد شدن تا مسن ها مردن و جوون ها افسرده شدن و تومور مغزی زیاد شد.

یکی نیست به این جماعت ... بگه که آخه تفکر و تعقل هم بد چیزی نیست. شماها که به حرف های مسوولان اعتماد ندارین چرا تا یه شایعه از طرف خود این آقایون میشه باور می کنین. یا نکنه شماها هم همه منتظر نذورات اسمانی مثه تهطیلی و این حرف ها هستین

خلاصه این که امیدوارم همه سلامت باشن و از همه مهمتر این که سلامت فکری و روحی داشته باشن