يك چشمي
حالا چند روزه دارم فكر مي كنم :
يهني مي شه همه آدمهاي دوروبرمون رو به يك چشم ببينيم، چه يك آدم با پرستيژ جيگول چه يك كارگر ساده...
رژه روي اعصاب
مثلا همين صداي باد كردن و تركوندن آدامس خانم همكار
برو كار مي كن مگو چيست كار
امور پخ كه كاربر نرم افزاره ---------- ما كه رابطيم ---------- پيمانكار كه خبره نرم افزاره
حالا به جاي اينكه مدير محترم امور پخ درك كنه كه براي اينكه نرم افزار
درست كار كنه نياز به همكاريه همه است ، چند ماهه كه دنباله سوژه و بهونه است
كه نرم افزار و پيمانكار رو ببره زير سئوال و چون هيچ سوژه اي نيست كارهاي
خودش رو انجام نمي ده و يك سيكل معيوب به وجود مياد و كار پيش نميره .اما چون هيچ گردني از ما اين وسط باريك تر نيست و دستش به پيمانكار نمي رسه ، كاسه كوزه ها رو سر ما
مي شكنه ،كه چرا رابط درستي نيستين ... البته توي يك سيستم بزرك كسي فكر نمي
كنه مدير امور پخ كار نمي كنه ... اين توهينه به خيلي چيزها ....
حالا يك هفته است مدير ما و ما داريم در به در سند و مدرك و گزارش و نامه و پيگيري هايي رو كه انجام داديم تا كار پيش بره جمع مي كنيم كه از خودمون از نرم افزارمون و از حيثيتمون دفاع كنيم ...
و اينجوري مي شه كه اگه يكي از بالا گند بزنه همه پايينيها گنديده ميشن حالا چه مربوط باشن چه بي ربط ...
كي بود كي بود من نبودم
دروغ نمي گه / با آبروي مردم بازي نمي كنه/ اگرچه توي روابط اجتماعيش به طرف مقابل هم فكر مي كنه ولي به راحتي از افكارش حرف مي زنه حتي اگه اين افكار ممنوعه جامعه باشن ...
يكي خيلي مومنه (مي گن نماز صبحش قضا نميشه . اهل قرآن خوندن مداوم و نماز جماعت هم هست):
دروغ نمي گه / رفتارهايي مي كنه كه خودش رو تبرئه كنه حتي اگه به قيمت ريختن آبروي بقيه باشه/ اگر چه به آداب و سنتهاي جامعه كاملا پايبنده ولي مواظبه كه توي هيچ رابطه اجتماعيش بازنده نباشه ....
به نظر من نتيجه رفتارهاي اولي خيلي پسنديده تره ولي در نگاه اول و در جامعه پر از دروغ و فريب ما دومي محبوب تره ...
چی بگوم والا ...
علی شریعتی
مملكت امام زمان ...
در راستاي سفر پارسال يك نفر ديگه و شركت در دوره مقدماتي يك كلاس، امسال آقاي مدير باقالي تشريف بردن ايتاليا تا دوره تكميلي همون كلاس رو ببينن، البته لازم به ذكر نيست كه اين دوره هيچ ربطي به وظايف ايشون نداره ... و از اونجا براي گردش و رفع خستگي به فرانسه ميرن ...
و صد البته كه هيچ هزينه اي پرداخت نمي كنن و هزينه گزاف ماموريت خارنگ رو هم دريافت ميدارند....
جالبتر اينكه در مقايسه سطح سواد و معلومات و مديريت و كارايي و... ايشون در رده آخر ليست قرار مي گيرند...
نمي دونم مي خواهيم به كجا برسيم .....
خبر خوش . . .
اينها رو گفتم كه بگم :
هميشه از ته ته قلبتون براي سالم بودن خودتون و اطرافيانتون شكرگزار باشيد ...
به ما كه ربطي نداره ولي اين رسمش نيست ...
پدر محترم بنده تشريف بردن بانك و به نيت جدا سازي پول زياد يارانه ها از مابقي پولهاي زيادتر خانواده ما -والبته بنا به نظر اهل فن-، يك حساب جداگانه باز كردن
ما هم حسب وظيفه اون شماره حساب رو وارد سامانه يارانه ها كرديم و جواب شنفتيم كه 10 روز منتظر بنشين تا بهد بگيم درسته يا نه ... ما هم نشستيم همونجا منتظر ... انتظار ... انتظار ... انتظار
بهد از 10 روز جواب دادن اين حساب شما قبول نيست يكي از حسابهاي قديمي رو انتخاب كن
ما يه كمكي بهمون برخورد و زنگ زديم به مشاور سامانه گله كرديم ولي اونها گفتن هميني كه هست در نهايت ما قانع شديم كه بايد يكي از همين حسابهاي كهنه رو انتخاب كنيم
يهني اول اونها استعلام كرده بودند بهد پدر محترم من حساب باز كرده بودن وديگه استعلام نكرده بودن پس شماره حسابي با اين مشخصات به نام پدر من توي سيستمشون ثبت نشده بود -حالا خدا وكيلي به نظر شما براي يك همچين كاري نبايد تعداد استعلامها خيلي بيشتر از اين باشه-
پس ناچار رفتيم براي انتخاب... انتخاب... انتخاب... انتخاب ...
يكي رو ما دوست داشتيم سامانه دوست نداشت ،اون يكي رو سامانه دوست داشت ما دوست نداشتيم
خلاصه با كلي بحث و جدل با سامانه در نهايت تسليم شديم و مجبور شديم پول يارانه مون رو به اون حسابي بريزيم كه سامانه دوست داشت و ما دوست نداشتيم ...
حالا به جهنم كه ما اينقدر علاف شديم ولي آخه اين رسمشه؟ چرا وقتي زيرساختهاي اوليه در مورد يك موضوعي وجود نداره اينهمه براي داشتنش اصرار مي شه ... و چرا نمي ريم دنبال داشتن اون زيرساخت و پايه و شالوده ...
گاندي ...
گاندي
نوبت شما .... كي؟ ما؟ نه! من ؟ .... نه بابا تو رو مي گه
موضوع امروز برنامه درباره ساعت كاري در ماه رمضانه
دولت مي گه 2.5 ساعت كمتر كاركنين
نيمه دولتي ها مي گن ما كه دولتي نيستيم، فقط يك ساعت كمش كنين
خصوصي ها مي گن هيچي، همين كه هست... مي خواي بخواه نميخواهي برو به سلامت
مجلس هم مي گه اصلن نبايد كم بشه خلاف قانونه
شما چي مي گيد؟...
ميگيد : مجلس درست مي گه ساعت كاري رو نبايد كم كرد ، نبايد كار مملكت بخوابه ، هر كي هم روزه مي گيره /نميگيره ثوابش براي خودشه ، تعهد كار بالاتره
مي گيد : حجم كار كه كم نمي شه فقط ساعتش كم مي شه اينجوري بيشتر خسته ميشيم...
مي گيد : همون 2.5 ساعت دولت خوبه ... كي با اين گرما و روزه مي تونه كار كنه ، ما كه در حالت عادي كار نمي كنيم اين يك ماه هم روش ...
مي گيد : كمش كنيد يا نه ما روزي 1 ساعت از دست رئيس فرار مي كنيم و حالا توي نمازخونه يا پشت ميز يا هر جايي كه بشه يك چرت كوچولو مي زنيم...
شايد هم مي گيد ما كه بيكاريم چه كار داريم به اين كارها ، حالا كار كه پيدا بشه سر ساعتش هم حرف مي زنيم
البته همونطور كه توي پست قبلي نوشتم چون تعهد و تخصص در بسياري جاها--كجاها؟-- يافت نمي شه پس بهتره جماعت كمتر كار كنن كه كمتر غر بزنن و كمتر غيبت كنن شايد اينجوري بتونن روزه هاشون رو نگه دارن...
به هر حال از همين حالا منتظر نظرات جفنگوليه شما در اين بلاگ هستيم
راههاي تماس با ما محدوده و فقط از طريق ثبت نظرات امكان پذيره پس اگه نوبت شما نشد نظرتون رو به ما بگين اشكالي نداره
تا يه روز ديگه يه برنامه ديگه همين وقت ، همين جا مواظب خودتون.... 1)باشين؟ 2)نه نباشين؟ 3)زياد مهم نيست 4) هيچكدام
بابا ... بابا ... مهربون
ياد سال پيش و سالهاي قبلش افتادم تولدهاش دور هم جمع مي شديم--دير و زود داشت ولي سوخت و سوز نه--
امسال ... نمي دونم ... بي خيال
دارم آتيش مي گيرم ...
نام : حسن
نام خانوادگي : حسني
مدرك تحصيلي : سيكل
تخصص : دم كردن چاي با كيفيت بد ، يكي در ميان شستن استكانها
سابقه كار :20 سال آشپزخونه
حقوق : 1ميليون 600 هزار تومان
---------------------------
برداشت دوم:
نام : حسن
نام خانوادگي : حسني
مدرك تحصيلي : ليسانس مهندسي دانشگاه رده اول مملكت معدل 15، فوق ليسانس دانشگاه رده اول مملكت معدل 16 و اندي
تخصص : پنج صفحه رزومه به پيوست خدمتتان ارائه مي گردد
سابقه كار :2 سال سايت ، 7 سال دفتر مهندسي
حقوق : يك ميليون تومان
-----------------------
برداشت سوم :
نام : حسن
نام خانوادگي : حسني
مدرك تحصيلي : ديپلم
تخصص : جابجا كردن كيس كامپيوتر ، سفت كردن پيچها
سابقه كار :15 سال
حقوق : سه ميليون تومان
--------------------
برداشت چهارم:
نام :حسن
نام خانوادگي : حسني
مدرك تحصيلي : ليسانس مهندسي دانشگاه دولتي رده دوم مملكت، معدل 14
تخصص : دو صفحه به پيوست خدمتتان ارائه مي گردد
سابقه كار :5 سال
حقوق : چهارصد هزار تومان
-----------------------
برداشت پنجم:
نام :حسن
نام خانوادگي : حسني
مدرك تحصيلي : ليسانس رو كه داره
تخصص : چند ماهي اينجا اومده و رفته
سابقه كار :اي بابا
حقوق: مديره ديگه
-----------------------
برداشت اخلاقي :
چرا ما فرار مغزها نداريم؟
چرا دانشجوهاي ما براي درس خواندن اين همه انگيزه دارند؟
چرا ما به جاي كسب واسطه و پارتي دنبال كسب تخصص هستيم؟
چرا ما پيشرفت كشورمون رو با تمام وجود لمس مي كنيم ؟
نوبت شما .... كي؟ ما؟ نه! من ؟ .... نه بابا تو رو مي گه
موضوع امروز برنامه درباره عمر كار مفيد و درخواست بازنشستگيه
اگر برطبق يك بخشنامه شما بتونيد بعد از بيست سال كار بازنشسته بشيد و از نظر رئيستون كارمند خوبي باشيد ، ولي با چك و چونه بتونيد قانعش كنيد كه با بازنشستگيه شما موافقت كنه ولي نتونيد مدير بالا دستي رو قانع كنيد و در حاليكه همه رشته هاي خودتون رو پنبه مي بينيد به كارتون ادامه بدين با خودتون چي فكر مي كنيد :
فكر مي كنين از اول نبايد خوب كار مي كردم كه سيستم فكر كنه به من وابستگي داره و بهم ظلم شده
فكر مي كنين مدير حق داره ، نيرو كم داره و كارها مي مونن و اگه من برم كارهاش لنگ مي مونن
فكر مي كنين درسته كه مدير حق داره و كارها مي مونن ولي بايد با من موافقت مي كرد كه من ضرر نكنم / من هم از حالا به بعد نيروي به درد بخوري براش نيستم
يا اصلا به هيچي فكر نمي كنين و هويجوري عصباني مي مونين
شايد هم فكر مي كنين قسمت بوده و بايد همين باشه و بي خيال فكر كردن مي شين
از همين حالا منتظر نظرات جفنگوليه شما در اين بلاگ هستيم
راههاي تماس با ما محدوده و فقط از طريق ثبت نظرات امكان پذيره پس اگه نوبت شما نشد نظرتون رو به ما بگين اشكالي نداره
تا يه روز ديگه يه برنامه ديگه همين وقت ، همين جا مواظب خودتون.... 1)باشين؟ 2)نه نباشين؟ 3)زياد مهم نيست 4) هيچكدام
ژاپن اسلامي ....
ژاپني ها:
اگر كاري رو همه مي تونن انجام بدن پس تو هم مي توني انجامش بدي
اگر كاري رو هيشكي نمي تونه انجام بده پس آستينهات رو بالا بزن
ايراني ها:
اگر كاري رو همه مي تونن انجام بدن خوب بذار انجامش بدن
اگر كاري رو هيشكي نمي تونه انجام بده پس چرا خودت رو به زحمت مي اندازي
ما و خارج ما!
توي يكي از فيلمهاش كه ماجراي رفتنش از ايران به پاريس هم بود در توضيح جوابها و توجيهاتي كه براي غربيها درباره ايران داشت يك جمله جالبي بود:
ايران مثل يك آدم بدون لباس وسط خيابونه كه همه همسايه هاش و اطرافياش دارند بهش مي خندند و تو سعي مي كني يك تيكه پارچه پيدا كني و برهنگيش رو بپوشوني ...
تا به حال توي همچين موقعيتي بودين كه بخواهيد براي يك خارجي شرايط كشورتون رو توصيف كنين؟ به نظر من توصيف جالبي بود
درباره جفنگیات روزانه
در ضمن ما براي خودمون تفريحاتي هم داريم و فقط بعضي وقتها از تكرارهاي روزانه تخطي مي كنيم
مبارك مبارك تولدت مبارك!
تولدش مبارك
جام جهاني تموم شد !!!
كازين من ،ديگه بهانه براي تنبليهاش نداره
فيدل كاسترو ،ديگه سوژه براي مقاله هاش نداره
پل، ديگه سوژه فوتبالي براي پيشگوييهاش نداره
همه به كنار
كارگرهاي مهاجر آفريقاي جنوبي، ديگه كار موقت هم براي پول و امرار معاش ندارن...
بو دونيا اومد !!!
البته از آنجا كه روايات زيادي در اين باب موجود است و تاريخهايي بس بي ربط به اين روز اختصاص داده شده است:
تولد"بنا به روايتي" مادر هستي را به كليه موجودات عالم هستي تبريك و تهنيت عرض مي كنيم .
آدمهاي دوروبر
امروز صبح توي راه به چي فكر مي كردين؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم(با تلفظ : اعوذو بيلاهه و صداي تيز و جيغ جيغو )
بسم الله الرحمن الرحیم
والضحی /والیل اذا سجی/ ما ودعک ربک و ما قلی/ وللاخره خیر لک من الولی(ديگه نفس كم مياره)
...............
امروز نوبت كيه دعا بخونه ؟ تويي؟ برو بخون
بسم الله الرحمن الرحیم
ادعوني استجب لكم
بخوانيد مرا تا اجابت كنم شمارا
پروردگارا در اين صبحگاهان ...(همه دستهاشون رو به حالت دعا گرفتن و يواشكي پچ پچ مي كنن)
..............
بسم الله الرحمن الرحیم
گروه سرود كلاس پنجم ب تقديم مي كند(حتما بايد تكون بخورن وگرنه نمي شه)
آآ آآ آآآ آآآ آآآآآآ
حمله ور شد ارتش خلق ايران
سوي دشمن از زمين و آسمان...
.............
خانمها
توجه داشته باشن
امروز
از اداره بازرس مياد، اگر اومد سر كلاستون ، درست از جلو پاش بلند مي شين
،همه باهم شعار هفته تون رو مي گين ، نبينم يكي اول مي گه يكي آخر ، همه تون با هم
يه
موضوع ديگه هم اين كه
وقتي زنگ كلاس مي خوره بايد برين سر كلاساتون ،بعضيهاتون تازه يادشون مياد برن آب بخورن ، از امروز (خيلي قاطعانه ميگه) براي آبخوريها مبصر مي ذاريم هر كسي كه بعد از اينكه زنگ خورد رفت آب بخوره اسمش رو مي نويسن مي دن به من يا خانم مدير
حالا ديگه بريد سر كلاساتون
خانم صفو رعايت كن
.....
صحنه جنگ
تلفن زنگ زد و خانوم همكار شروع به صحبتيدن و ارائه راهنمايي در مورد يك برنامه كردند بحث بالا گرفت و از خانوم همكار اصرار و از طرف انكار كه پاشو بيا اينجا من بهت بگم چيكار كني
تا اينكه سرانجام خانم همكار با عصبانيت گوشي رو گذاشت و شروع كرد به حرص خوردن كه اين طرف كه اينقدر هم بي سواده؛ كارشناسه و چه چه
بهدش طرف اومد و با خانم همكار كلي تو سر و كله خودشون زدند كه چرا اين سايزش ريز بوده الان درشت شده حالا كلي بحث وجدل و سوژه
و سرانجام فهميدن (بهشون فهموندونده شد) آقاي كاربلد بدون اينكه كسي خبردار بشه توي يكسري جاها بي سرو صدا دست برده آخه حق هم داره چون نه استانداردي هست و نه مرجع ارائه استانداردي
از جمله توي سايز اين سابجكت مورد دهوا
همه اينها رو گفتم كه بگم
چقدر خوبه آدمها تو روابطشون به جاي قضاوت با كلمات منفي و بد درباره هم يك كم سعي كنن بدون پيش فرض با قضايا مواجه بشن . . .
پاشو پاشو كوچولو....
كارمندي سرش روي ميز و هنوز از خواب بيدار نشده
كارمندي قران مي خواند
كارمندي جفنگ مي نويسد
كارمندان بسياري در اين ساعت --وتا ساعاتي بعد تر-- صبحانه مي خورند
در اتاق هنوز بسته است
ارباب رجوعي اگر بيايد --كه نمي آيد-- در را مي كوبد/شرمنده از اينكه مزاحم اوقات همكاران شده/عذر خواهي مي كند/ مي گويد كه بهدا برمي گردد
انرژي مضاعف / كار مضاعف/تلاش شيش برابر همه جا موج مي زند
هوووووووووووووم
شهید مصطفی چمران
نوبت شما .... كي؟ ما؟ نه! من ؟ تو؟ .... نه بابا خودمون رو مي گه
اگر دختر خواهر شوهر شما بخواهد با يكي از همكاراتون كه ازش متنفريد(متنفريد؟ يا آدم بديه؟ ... اون بده يا شما بدين؟) ازدواج كنه شما چه مي كنيد؟
با ما تماس بگيريد و نظرتون رو درباره اين سئوال برنامه بگيد
از همين حالا همكاران ما منتظر شنيدن نظرات شما در برنامه نوبت خودمون هستند
اوستوروس
اول صبح يادم افتاد كه نه من و نه خانوم همكار كليد اتاق رو نداريم (هر دوتاش پيش كليدساز جا موند ؛چون داشت يك كپي براي من مي ساخت) و همه چشم اميد ما به اون يكي خانم همكار بود كه نمي دونستم بهد از چند روز مرخصي اول وقت مياد يا نه ... تمام 45 دقيقه اي كه تو مسير بوديم استرس پشت در ماندگي داشتم ، اين هم يك مدل جديد استرس است كه به دليل درست كار نكردن يك فرد غير مسئول كه وظيفه نگهداري كليدها و اموال ديگر (اسمش جمعداره)را دارد به وجود مي آيد . البته مدلهاي ديگري از استرس نيز در يك سيستم دولتي رايج است كه متعاقبا به آنها رسيدگي خواهد شد....
وقت تمام شد
پاشو برو خونه
امروز خيلي خسته شدي
2.5 ساعت به علت عدم حضور خانم همكار و كليد اتاق پشت در اتاق حيرون بودي
2 ساعت در مراسم ناهار و نماز و جشن تولد حضور فعال داشتي
3 تا مطلب تو بلاگ نوشتي اينم 30 دقيقه
3 تا چايي خوردي هركدوم 5 دقيقه
با همكارات حرف زدي حدود نيم ساعت
....
آخه اين حقوق خوردن داره ؟؟؟؟؟؟جشن تولد
والبته يك مراسم جشن بسيار باشكوه (از جهت كادوهاي قرعه كشي) برگزار شد . ولي شماره قرعه كشي من برنده نشد .... آخه من كي خوش شانس بودن كه اينبار انتظار برنده شدن داشتم